یکی از وقایع تلخ پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اجتماع عدهای برای انحراف در مسیر خلافت و امامت جامعه اسلامی و غصب مقام خلافت بود که با غصب زمینهای «فدک» بعنوان میراث معنوی خاندان اهل بیت (ع) همراه شد. در میان این اتفاقات تلخ و دردناک، خطبه فدکیه حضرت زهرا (س) در مسجد پیامبر (ص) و در حضور مردم، به نمادی روشن و همیشگی برای تبیین حقایق و عبرتها در جامعه اسلامی تبدیل شد که همواره در طول تاریخ، به عنوان شاخصی برای شناخت حق و دوری از باطل میدرخشد.
در روایات آمده است، هنگامى که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری (س) رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد و با گروهى از زنان به سوى مسجد روانه شد، در حالی که راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، به مسجد پیامبر (ص) درآمد.
سپس لحظه اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آن گاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد. در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد و فرمود: حمد و سپاس خداى را برآنچه ارزانى داشت و شکر او را در آنچه الهام فرمود و ثنا و شکر بر او بر آنچه پیش فرستاد، از نعمتهاى فراوانى که خلق فرمود و عطایاى گستردهاى که اعطا کرد و منتهاى بىشمارى که ارزانى داشت، که شمارش از شمردن آنها عاجز و نهایت آن از پاداش فراتر، و دامنه آن تا ابد از ادراک دورتر است و مردمان را فراخواند، تا با شکرگذارى آنها نعمتها را زیاده گرداند و با گستردگى آنها مردم را به سپاسگزارى خود متوجّه ساخت، و با دعوت نمودن به این نعمت ها آنها را دو چندان کرد... پس خداى بزرگ بوسیله پدرم محمد صلى اللَّه علیه و آله تاریکىهاى آن را روشن و مشکلات قلب ها را برطرف و موانع رؤیت دیدهها را از میان برداشت و با هدایت در میان مردم قیام کرده و آنان را از گمراهى رهانید و بینایشان کرده و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون شده و به راه راست دعوت نمود... تا هنگامى که خداوند او را به سوى خود فراخواند، فراخواندنى از روى مهربانى و آزادى و رغبت و میل...».
* حکایت نعمتها و نمکنشناسیها
آن حضرت در ادامه، به بازگویی برخی نعمتهای پروردگار پرداخت؛ «پس خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى تثبیت اخلاص و حج را براى استحکام دین، و عدالتورزى را براى التیام قلبها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملتها، و امامتمان را براى رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد... و امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خونها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را براى رفع کمفروشى مقرر فرمود و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترک دزدى را براى پاک دامنى قرار داد، و شرک را حرام کرد تا در یگانهپرستى خالص شوند».
و ادامه داد: «پس آن گونه که شایسته است از خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید، و خدا را در آنچه بدان امر کرده و از آن بازداشته اطاعت نمائید، همانا که فقط دانشمندان از خاک مىترسند. آنگاه فرمود: اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز میگویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنجهاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است؛ پس اگر او را بشناسید میدانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم».
* آغاز نفاق
دختر گرامی پیامبر (ص) در ادامه این خطبه جانسوز و درسآموز، به موشکافی انحراف امت پس از رحلت پیامبر (ص) پرداخت و فرمود: «و آن گاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبهگان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانههایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفىگاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده کرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آمادهاید... آن گاه آن قدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد، و کشیدن آن سهل گردد، پس آتشگیره ها را افروختهتر کرده، و به آتش دامن زدید تا آن را شعلهور سازید...»
و فرمود: «آیا میگوئید محمد صلى اللَّه علیه و آله بدرود حیات گفت، این مصیبتى است بزرگ و در نهایت وسعت، شکاف آن بسیار، و درز دوخته آن شکافته، و زمین در غیاب او سراسر تاریک گردید، و ستارگان بیفروغ، و آرزوها به ناامیدى گرایید، کوهها از جاى فروریخت، حرمتها پایمال شد، و احترامى براى کسى پس از وفات او باقى نماند. به خدا سوگند که این مصیبت بزرگ تر و بلیّه عظیمتر است، که همچون آن مصیبتى نبوده و بلاى جانگدازى در این دنیا به پایه آن نمی رسد».
* شکایت به پیامبر خاتم (ص)
سپس آن حضرت رو به سوى قبر پیامبر کرد و فرمود: «بعد از تو خبرها و مسائلى پیش آمد، که اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمىکرد. ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى که از باران محروم گردد و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف شدند!
از این پس واى بر من در هر صبح و شام، پناهم از دنیا رفت و بازویم سست شد، شکایتم بسوى پدرم بوده و از خدا یارى مىخواهم، پروردگارا نیرو و توانت از آنان بیشتر و عذاب و عقابت دردناکتر است».
ارسال نظرات